تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره 58)

لطایف و اشارات

...

2- قداست و بركت نام خدا 

قرآن كريم معارف و احكامى را براى اسماى خداى سبحان بيان مى كند؛ مانند اين كه نام خدا همانند ذات اقدس او منزه و مقدس و همچنين مبدأ و منشأ بركات فراوانى است و بر اين اساس، انسانها را با دو وظيفه اى كه در برابر نام خدا دارند آشنا مى كند:

وظيفه اول تسبيح نام خداست: «فسبح باسم ربك العظيم» (سوره واقعه، آيات 74 و 96) «سبح اسم ربك الاعلى» (سوره اعلى، آيه 1). تسبيح، تقديس و تنزيه نام خدا آن است كه نه آن را در امور باطل به كار برند و نه در كار حق از آن غفلت كنند و نه در كنار آن نام ديگرى را ياد كنند.

همان طور كه خداى سبحان در مقام ذات خود منزه از هر عيب و نقص ‍ است و بايد تنزيه شود، در مقام اسم نيز كه نشانه ذات اقدس اوست بايد تقديس و تنزيه شود و يكى از مراتب تنزيه اسم خدا آن است كه نه در عرض نام او نامى ذكر شود و نه در طول آن. بنابراين، هم آنچه برخى منحرفان مى گفتند: به نام خدا و به نام خلق... نارواست و هم آنچه ناآگاهان مى گويند: اول به نام خدا بعد به نام... چنين ذكرى از نام خداوند، توهين است، نه تنزيه.

وظيفه دوم انسانها در برابر نام خدا، مبارك دانستن آن و تبرك جستن به آن است: «تبارك اسم ربك ذى الجلال و الاكرام» (سوره الرحمن، آيه 78). قرآن كريم اسم خدا را منشأ بركات و نشانه هستى صرفى مى داند كه همه بركات وجودى از ناحيه اوست. كسى كه به حقيقت اسم خدا واصل شد و آن را تلفظ كرد او با اسم الله كارى مى كند كه خود خداوند سبحان با كن انجام مى دهد و از اين رو اهل معرفت گفته اند: بسم الله الرحمن الرحيم از عبد به منزله كن از مولاى اوست. خداى سبحان هر چيزى را اراده كند و با فرمان كن تحقق آن را بخواهد، آن شىء تحقق مى يابد.

سرّ اين كه عبد كامل با بسم الله از امواج آتش گلستانى مى آفريند و يا كشتى عظيمى را در طوفانى سهمگين و بر روى امواجى كوه مانند، سير و سكون مى دهد، آن است كه خواسته ها و اراده هايش در مشيت حكيمانه الهى فانى شده است و نشانه اين فنا آن است كه جز خواست خداى حكيم، هيچ خواسته اى ندارد. البته چنين كارى از عهده بندگان و اولياى خاص خدا بر مى آيد، نه هر گوينده بسم الله.

اين گونه آثار در روايات براى اسم اعظم نيز آمده است و نبايد پنداشت كه اسم اعظم از سنخ لفظ يا مفهوم است تا با لفظ و مفهوم بتوان در تكوين اثر كرد و مثلاً مرده اى را زنده كرد يا از آتشى شعله ور بوستانى سرسبز آفريد؛ زيرا آفرينش تكوينى با مقام انسانى تأمين مى شود، نه با لفظ و مفهوم. بنابراين، جستجوى اسم اعظم در ميان الفاظ يا مفاهيم براى تأثير بر جهان عينى، كارى افسانه اى است و قرين كاميابى نيست؛ چون جهان هستى با حقيقت اداره مى شود، نه با افسانه. بسم الله نيز اگر از قلب موحدى كامل نشئت گرفت به اذن آفريدگار هستى مى تواند بر عالم عينى تأثير بگذارد و از اين رو امام رضا(عليه السلام) مى فرمايد: بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم الهى از سياهى چشم به سفيدى آن نزديكتر است (نور الثقلين، ج 1، ص 8)

اگر كسى همانند پيامبران و امامان (عليهم السلام) به پايگاه رفيع ولايت باريافت و در كارهاى خير نام خدا را بر زبان آورد و در عين رعايت نظام علت و معلول، هرگز به قدرت خويش و ساير اسباب و علل عادى تكيه نكرد، بلكه تنها مؤثر مطلق در جهان را خداى سبحان ديد، آنگاه آثار اسم اعظم در كنار بسم الله او ظهور مى كند.

3- عینیت یا مغایرت اسم با مسما

اسمای حقیقی و تکوینی ذات اقدس الهی با مسما عینیت دارند و الفاظ یا مفاهیم نام‌های خداوند عین مسما نیستند. بنابراین آثار و برکاتی که در برخی روایات و ادعیه مانند دعای سمات برای اسمای الهی ذکر شده نتیجه‌ی اسمای لفظی نیست، زیرا هرگز با لفظ و یا مفهوم نمی‌توان بر جهان عینی اثر گذاشت، بلکه منظور از آن اسما همان ذات خداوند با تعین خاص است که با آن تعین این امور آفریده می‌شود.

4- «الله» اسم اعظم الهی

در میان اسمای لفظی خدای سبحان اسم مبارک «الله»، اسم جامع و اعظم است و سایر اسمای الهی با واسطه یا بی واسطه، زیر پوشش این نام مقدس است. بنابراین اسم «الله» نسبت به نام‌های دیگر خداوند «اسم اعظم» است.

5- رسالت نام‌های خدا در سوره‌ی حمد

نام «الله» در آیه‌ی دوم، با اشارتی که به ذات جامع صفات کمالی دارد و «الرحمن» و «الرحیم»، در آیه‌ی سوم، با اشعاری که به رحمت مطلق و مخصوص الهی دارد، هر یک حد وسط برهانی بر انحصار حمد در خدای سبحان است و در پی تبیین و تثبیت محمود بودن خداوند است. اما این‌ نام‌ها در آیه‌ی بسم الله چنین چارچوب و محدوده‌ای ندارد، بلکه باز و بی‌مرز است.

6- تحیری شورافکن و ممدوح

نام مقدس «الله» در اصل «اله» بوده و اله به معنای «مألوه» یعنی «معبود» یا «متحیر فیه» است. مالوه بودن خدای سبحان از آن روست که همه‌ی عقل‌ها و دل‌ها درباره‌ی آن ذات اقدس متحیر و سرگردان‌اند. تحیر در ذات حق تعالی، تحیری ممدوح و زیباست. تحیر و سرگشتگی برای انسان راه نپیموده، رنج آور و برای سالک به مقصد رسیده شیرین و لذت بخش است. از همین رو رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در مناجات با خدای سبحان عرضه می‌داشت: «رب زدنی فیک تحیرا»

7- نزاهت صفات الهى از حدود

اوصافى كه به خداى سبحان اسناد داده مى شود، منزه از حدود نقص آميز است. بنابراين، لوازم امكانى كه صفات انسانى را همراهى مى كند، به حريم پاك او راه ندارد و تنها اصل اين كمالات براى خداوند ثابت است، بدون لوازم و حدود نقص آميز آن؛

مثلاً رحمت در انسان همراه تأثر درونی، دلسوزی و انعطاف است و یا علم در انسان سابق و لاحق به جهل و نسیان است. اما برای خداوند متعال فقط گوهر و حقیقت این صفات برای ذات اقدس اله اثبات می شود و این حدود نقصی در آن راه ندارد. یعنی خداوند متعال بدون انفعال، تأثر و تحول، نياز نيازمندان را برطرف مى كند، همچنین گوهر كمالى علم كه همان ظهور و حضور و كشف و شهود معلوم است به خداى سبحان اسناد دارد.

انسان كامل نیز كه قلبش متيم به حب و مالامال از عشق خداست ، در يارى مسكين سخن از «انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا» (انسان،9) دارد و يارى او نه ناشى از ترحم و تاءثر است و نه براى پاداش و تشكر، بل كارش تنها براى وجه خدا است.

8. معيار تفكيك صفات ذات و فعل

صفات خداى سبحان برخى ذاتى و برخى فعلى است. صفات ذاتى عين ذات و همچون ذات، نامحدود بوده، در مقابل آنها هيچ وصف كمالى قرار ندارد؛ مانند: علم و حيات و قدرت و چون مقابلهاى اين صفات (نادانى ، مرگ ، ناتوانى) براى خداوند ممتنع است، خداى سبحان به آنها متصف نمى شود.

اما صفات فعل صفاتى است كه از مقام فعل خداوند انتزاع مى شود و در برخى موارد مقابل دارد و با داشتن مقابل خداوند به مقابلهاى آنها نيز متصف مى شود؛ مانند اراده، رضا، احياء و بسط كه مقابلهاى آنها (كراهت، سخط، اماته، قبض) نيز صفات فعل خداى سبحان است.

9. احكام فقهى نام خدا

قداست و بركت نام خدا منشاء اعتبار احكامى فقهى براى اسماى لفظى خداى سبحان شده است. برخى از اين احكام عبارت است از:  الف) حرمت تنجيس و آلوده كردن آن   ب) وجوب تطهير آن، در صورت آلوده شدن    ج) حرمت هتك آن، به هر نحو     د) حرمت مس آن بدون طهارت   ه) ممنوع بودن جدال با آن (سوگند به صورت لا و الله و بلى و الله) در احرام عمره و حج     و) لزوم ذكر و تسبيح آن در ركوع و سجود نماز    ز) اشتراط ذبح و تذكيه حيوان به آن   ح) مشروط بودن حليت صيد به ذكر آن    ط) احكام سوگند    ى) استحباب شروع كار با ذكر آن

اثر اسماء لفظى خداى سبحان به پايه اى است كه حيوان پاك و حلال، اگر بدون ذكر نام او كشته شود، مردار، حرام و آلوده مى شود. پس نام خدا با نامهاى ديگر يكسان نيست تا ذكر و عدم ذكرش تفاوتى نداشته باشد و يا تنها نيت و خطور ذهنى آنها كافى و كارساز باشد.

تذكر: برخى براى فرق بين يمين كه فقط به الله حاصل مى شود و بين تيمن كه به اسم الله تحقق مى يابد، نكته تبرك به نام خدا را ذكر كرده اند؛ يعنى سوگند بر اساس حكم فقه، به الله حاصل مى شود، نه به اسم الله، ليكن تبرك به اسم الله حاصل مى شود، چه رسد به ذات الله.

بحث روایی

1- معنای «معنای بسم الله»

عن الرضا (عليه السلام): «معنى قول القائل بسم الله أى أسم نفسى بسمة من سمات الله عزوجل و هى العبادة. قال: فقلت له: ما السمة؟ قال: العلامة».

اشاره: همان­گونه که در نظام تکوین، انسان نشانه خداوند است، در نظام تشریع نیز انسان باید علامت پروردگار خویش را در وجود خود قرار دهد تا روح او در عبادت خدا نشانه­دار گردد، چنین انسانی آیت­الله خواهد بود.

2- مبدأ انشقاق «الله» و معنای «مألوه»

عن الصادق (عليه السلام): «و الله اله كل شیء»

عن هشام بن الحكم أنه سأل أبا عبدالله (عليه السلام) عن أسماء الله عزوجل و اشتقاقها، فقال: «الله هو مشتق من اله و اله يقتضى مألوها...»

اشاره: ربط تکوینی موجودی که عین فقر است، تنها خداوندی است که عین غناست و اگرچه در حالت عادی این پیوند پنهان است، هنگامی که انسان به حالت اضطرار می­رسد این پیوند ظاهر و آشکار می­شود. همان­طور که به مقتضای بطلان تسلسل، یک متفکر به سرآغاز سلسله­ی علل که خداست پی می­برد، و معلوم می­شود که سبب حقیقی خداست و علل دیگر آیات اوست. هنگامی که انسان از همه چیز قطع امید می­کند، در می­یابد که فیاض واقعی خداست، حال آن­که در همه­ی حالات نیز تکیه­گاه اصلی خداوند است.

3- «بسم الله» اولین آیه هر سوره

عن اميرالمؤمنين (عليه السلام ): «كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقرؤ ها «بسم الله الرحمن الرحيم» و يعدها آية منها... »

«و التمسية فى أول كل سورة آية منها و انما كان يعرف انقضاء السورة بنزولها ابتداء للأخرى و ما أنزل الله كتابا من السماء الا و هى فاتحته»

اشاره: نزول آیه­ی «بسم الله الرحمن الرحیم» بیانگر پایان سوره­ی قبلی و آغاز سوره­ی جدید است، نه اینکه بسم الله آخرین آیه­ی یک سوره باشد که در این حالت نیاز بود در آخرین سوره­ی قرآن نیز بسم­الله آورده شود.

4- تبیین رحمت رحمانیه و رحیمیه

عن الصادق (عليه السلام ): «الرحمن بجميع خلقه و الرحيم بالمؤ منين خاصة»

«الرحمن اسم خاص بصفة عامة و الرحيم اسم عام بصفة خاصة»

عن النبى صلى الله عليه و آله و سلم: «أن عيسى بن مريم قال: الرحمن رحمن الدنيا و الرحيم رحيم الآخرة»

عن الرضا (عليه السلام ) انه قال فى دعائه: «... رحمن الدنيا و الآخرة و رحيمهما...»

اشاره: چون رحمان به معنای مبدأ رحمت بی­کران است: «رحمتی وسعت کل شیء»، تنها سزاوار خداوند است و باقی موجودات مرحومند نه رحمان، ولی در رحیم چون بی­کرانی رحمت از آن استنباط نمی­شود، ممکن است موجودی به خاطر عفو تعدادی از حقوق ضایع شده خود، مصداق رحیم قرار گیرد. لیکن رحیم واقعی خداوند است، زیرا همه­ی حقوق مختص خداوند بوده و اگر تضییعی رخ دهد، نسبت به حقوق الهی رخ داده است.

5- شروع کار با نام خدا

عن أميرالمؤمنين (عليه السلام): «فقولوا عند افتتاح كل أمر صغير أو عظيم: بسم الله الرحمن الرحيم» 

ان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم حدثنى عن الله عزوجل أنه قال: «كل أمر ذى بال لم يذكر بسم الله الرحمن الرحيم فهو ابتر»

«ولر بما ترك بعض شيعتنا فى افتتاح أمره بسم الله الرحمن الرحيم فيمتحنه الله عزوجل بمكروه لينبهه على شكر الله تبارك و تعالى عليه و يمحق عنه و صمة تقصيره عند تركه بسم الله...»

اشاره: از آن­رو که آغاز هر چیز خداوندی است که «هو الاول» است، لازمه­ی به ثمر رسیدن هر کار نیز آغاز آن با یاد و نام خداست، وگرنه از حقیقت خود دور افتاده و ابتر است. حال ممکن است خداوند با ایجاد امتحان­ها و مشکلاتی در کاری که با نام خدا آغاز نشده است، صاحب آن کار را متنبه گرداند، مگر آن­که خدا او را به خود واگذار کرده باشد.

6- برکات آیه­ ی کریمه بسم­ الله....

عن الباقر (عليه السلام): «... و ينبغى الاتيان بها (بسم الله) عند افتتاح كل أمر عظيم أو صغير ليبارك فيه

عن اميرالمؤ منين (عليه السلام): «ان العبد اذا أراد أن يقراء أو يعمل عملا فيقول بسم الله الرحمن الرحيم فانه تبارك له فيه»

اشاره: كارى كه با نام خداوند شروع شد نه تنها ابتر نيست و به ثمر مى رسد، بلكه مورد بركت نيز قرار گرفته، بيش از مقدار متوقع، نتيجه مى دهد و معناى بركت در هر چيزى، ظهور خداوند سبحان با وصف مبارك بودن خود در آن است.

از برخى احاديث مرسل چنين بر مى آيد كه اشتغال به قرائت «بسم الله...» مايه نجات است گرچه به عنوان شروع در كارى نباشد؛ مانند آنچه از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده كه آن حضرت فرمود: «هر كه خواهد كه حق تعالى او را از زبانيه دوزخ كه نوزده اند نجات دهد، بايد كه به قرائت «بسم الله الرحمن الرحيم» اشتغال نمايد؛ زيرا كه آن نوزده حرف است، تا حق تعالى هر حرف از آن را سپرى و حاجبى گرداند از جهت رفع هر يك از ايشان چه آن نوزده زبانه نشانه غضب الهى اند...»، نوزده نفر بودن از آيه «عليها تسعة عشر» استفاده مى شود.

7- مغايرت اسماى لفظى با مسماى آنها

عن الصادق (عليه السلام): «... و الاسم غير المسمى... لله عزوجل تسعة و تسعون اسما فلو كان الاسم هو المسمى لكان كل اسم منها هو اله و لكن الله عزوجل معنى يدل عليه بهذه الاءسماء و كلها غيره»

 

اشاره: همان طور كه الفاظ، كه اسماى مفاهيم ذهنى است، غير از هويت مطلق الهى است، معانى ذهنى نيز خارج از ذات خداوند است و اگر معناى ذهنى اسماى الهى عين مسما باشد، گذشته از آن كه از تعدد اسم، تعدد مسما لازم آمده، از توحيد خارج خواهد شد، محذور اكتناه واجب را نيز در پى دارد؛ زيرا ذهن كاملاً مفهوم ذهنى اسماء را ادراك و به آن احاطه حاصل مى كند، در حالى كه خداوند نامحدود، هرگز مورد اكتناه ممكن محدود قرار نمى گيرد.

8- تاثير تكوينى بسم الله 

عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم:  «بسم الله الرحمن الرحيم اسم من اسماء الله الأكبر و ما بينه و بين اسم الله الأكبر الا كما بين سواد العين و بياضها»

عن أميرالمؤ منين (عليه السلام): «... اسم الله فانه اسم فيه شفاء من كل داء و عون على كل دواء»

اشاره: در مباحث پيشين روشن شد كه مضمون هر اسمى، مقامى از مقامهاى تكوينى است و هرگز با صرف لفظ يا تصور مفهوم ذهنى نمى توان در نظام هستى تأثير علّى داشت و واقعيت خارج را تسخير كرد؛ هر چند ممكن است بر اثر ادراك صحيح معناى اسماى الهى و انبعاث روحى به سمت مصداق آنها زمينه مستعدى براى دريافت فيض از مبادى عالى فراهم كرد.

9- اسم اعظم در اسماى لفظى 

عن أميرالمؤمنين (عليه السلام ): «... ان قولك الله، أعظم اسم من أسماء الله عزوجل»

اشاره: گاهى تعبير اعظم به معناى نسبى و اضافى و با عنايت و تسامح است؛ نظير أكبر من كل كبير و گاهى به معناى نفسى و واقعى و بدون تسامح است؛ مانند: الله أكبر من أن يوصف. كه در اين گونه موارد، تكبير به تسبيح و تنزيه بر مى گردد.

10- نزاهت صفات خدا از نقص 

عن أميرالمؤ منين (عليه السلام): «رحيم لا يوصف بالرقة»

اشاره: اوصاف فعلى خداوند كه از مقام فعل خارجى او انتزاع مى شود، خارج از ذات خداوند است و تغير در خارج از ذات الهى محذورى ندارد، ليكن اوصاف ذاتى كه مبدأ پيدايش اوصاف فعلى است از هر گونه تحول مصون است. رضا و غضبى كه در انسان پديد مى آيد منشأ نفسانى داشته، تحول اوضاع نفسانى را به همراه دارد، ليكن در ذات خداوند هيچ گونه تحولى راه ندارد و چون اين گونه تحولها از خصوصيت برخى مصاديق است و در مفهوم جامع رضا يا غضب مأخوذ نيست، اطلاق اين اسماء درباره خداوند نه از باب مجاز است و نه مشترك لفظى.

11- معارف قرآن در بسم الله...

عن اميرالمؤمنين (عليه السلام): «ان كل ما فى القرآن فى الفاتحة و كل ما فى الفاتحة فى بسم الله الرحمن الرحيم و كل ما فيه فى الباء و كل ما فى الباء فى النطقة و أنا نقطة تحت الباء»

اشاره: بعضى از مفسران اين سخن را نامعقول و نوعى غلو دانسته اند و برخى نيز اشتمال باى بسم الله بر معارف قرآن را همانند جاى گرفتن نظام كيانى با زمين و آسمان خود، در پوست تخم مرغ بدون بزرگ شدن تخم مرغ يا كوچك شدن كيان پنداشته اند.

در پاسخ اين مفسران بايد گفت: قرآن كريم جامع همه حقايق و اسرار عالم است؛ اما اين معارف گسترده تنها از ظواهر آن استفاده نمى شود، بلكه مستفاد از خواص حروف يا بطون فراوان قرآن كريم است كه تنها در دسترس پيامبر اكرم و عترت طاهرين (عليهم السلام) است.

خداى سبحان براى قرآن كريم كه تنها تنزيل و ظاهرش در دسترس ماست، كتاب ديگر و مقام مكنونى بيان مى دارد: «انه لقرآن كريمَ فى كتاب مكنونَ لا يمسه الا المطهرون». پس اين كتاب در كتابى ديگر است و قرآن در ظواهر آن خلاصه نمى شود.

راه فهم اين گونه معارف روايى باز و شواهد آن نيز آشكار است و آنان كه توفيق فهم چنين اسرار و حقايقى را نيافته اند، نبايد به آن بپردازند، بلكه بايد علمش را به اهلش واگذارند تا به ورطه انكار نيفتد.

تذكر: نقد سخن منقول از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به اين كه خط رايج عصر نزول، خط كوفى بود و خط مزبور فاقد نقطه است، چنين پاسخ داده مى شود كه بر فرض پذيرش هر دو مقدمه ياد شده و قبول آن كه به دست خود حضرت على (عليه السلام) اعجام و اعراب حاصل نشد، بالاخره براى امتياز حروف از يكديگر علامتهاى ويژه اى وجود داشت تا مثلاً (خر) را از جر و حر امتياز دهد و براى حرف باء نيز علامت ويژه اى بود كه آن نشانه مخصوص در حديث مزبور بر فرض صحت آن، مراد بوده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مقاله ها قرآن و عترت تفسیر آیات تفسیر شریف تسنیم (نشریه هادی شماره 58)