تفسیر شریف تسنیم سوره آل عمران (نشریه هادی شماره 94)

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه اشارات و لطایف آیه 17 سوره آل عمران

ه . آثار نماز شب

يك. امام صادق(عليه‌السلام) در پاسخ به سؤالي درباره آيه كريمه ﴿سيماهُم في وُجوهِهِم مِن اَثَرِ السُّجود﴾ فرمود كه بيداري براي نماز در چهره آنان ظهور كرده است: هو السّهر في الصلاة.

دو. امام صادق(عليه‌السلام) فرمود كه خانه‌هايي كه در آن‌ها نماز شب مي‌خوانند و قرآن تلاوت مي‌كنند، براي اهل آسمان‌ها روشن‌اند، همان‌گونه كه ستارگان براي اهل زمين نورافشاني مي‌كنند.

سه. درباره آيه ﴿اِنَّ الحَسَنتِ يُذهِبنَ السَّيِّئات﴾ امام صادق(عليه‌السلام) فرمود كه نماز شب، گناهان روز را محو مي‌كند: صلاة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب بالنّهار

چهار. امير مؤمنان(عليه‌السلام) فرمود كه اگر مستغفران سحرها نبودند، خدا عذاب نازل مي‌كرد.

پنج. امام صادق(عليه‌السلام) فرمود كه شب زنده‌دار هرگز به ديگران نيازمند نمي‌شود، زيرا خداوند راه كسب صحيح را به او نشان مي‌دهد و ضامن آن خواهد بود.

 

و. مكان و زمان نماز شب

نوافل در مكان‌هاي متعدّد و فرايض در يك‌جا خوانده شود. از امام صادق(عليه‌السلام) سؤال شد كه نافله‌ها را در يك مكان به جاي آوريم يا در مكان‌هاي متعدد؛ آن حضرت فرمود كه نافله‌ها را در مكان‌هاي متعدد به جاي آوريد، زيرا اين مكان‌ها در قيامت براي نمازگزار شهادت خواهند داد و درباره فرايض آمده است كه آن را در يك مكان به جاي آوريد و براي آنكه دعايتان بهتر مستجاب شود، در مصلاّي خود كه مكان معين است دعا كنيد. محتضر نيز در مصلاّي خود آسان‌تر جان مي‌سپارد.

وقت نماز شب، پس از نيمه شب است، چنان كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: صلّها آخر الليل   نماز شب هرچه به پايان سحر و طلوع فجر نزديك باشد، افضل است.

 

شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاّهُوَ والمَلئِكَةُ واُولوا العِلمِ قائِمًا بِالقِسطِ لااِلهَ اِلاّهُوَ العَزيزُ الحَكيم (18 )

گزيده تفسير

خداي سبحان در اين آيه به وحدانيت خويش شهادت مي‌دهد و فرشتگان و علماي راستين نيز به يگانگي او گواهي داده‌اند و اين شهادت در حال قيام به قسط است.

تفسير

مفردات

شهد: «شهادت»، حضور و ادراك حضوري است، اصل «شهد» به معناي «حضر» در برابر سفر هم هست و تعبير ﴿فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهر﴾ بر افراد در خواب نيز صادق است. «شهادت» در سخن ملكه سبا: ﴿ما كُنتُ قاطِعَةً اَمرًا حَتّي تَشهَدون﴾ به معناي حضور در مشورت است. گفتني است كه مستند شهادت در امور حسي بايد «محسوس» باشد و در امور علمي، «مبرهن»؛ و مستند شهادت اهل كشف و شهود قلبي، مشاهدات» آن‌هاست.

تناسب آيات : در آيات پيشين بيان شد كه جز خداي سبحان معبودي نيست و كسي و چيزي از او بي‌نياز نيست و آنچه انسان بدان اعتماد مي‌كند و با آن خود را از خدا بي‌نياز مي‌پندارد، همه زينت و متاعي است كه خدا آفريده است تا انسان با بهره‌برداري از آن‌ها به بهتر از اين‌ها دست يابد و اين جز در پرتو تقواي الهي شدني نيست. اكنون در اين آيه شاهد مي‌آورد كه اين مطالب همه بي‌ترديد حق است.

ياد كرد از ديگران كنار خدا

قرآن كريم كنار نام بي‌همتاي خدا از ملائكه و اولوا العلم نام مي‌برد كه به وحدت خداي سبحان شهادت مي‌دهند: ﴿شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاّهُوَ والمَلئِكَةُ واُولوا العِلم﴾ و اين مجاورت در نام، براي تشويق آن‌ها و تجليل از آنان است؛ نه استقلال‌بخشيدن به فعل غير خدا؛ مانند اينكه در كنار ذكر درود خدا بر رسولش از درود فرشتگان ياد مي‌كند و مؤمنان را به درود فرستادن بر آن حضرت فرمان مي‌دهد: ﴿اِنَّ اللهَ ومَلءكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَي النَّبي ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا صَلّوا عَلَيهِ وسَلِّموا تَسليما) البته درود ملائكه بر حضرت رسول اكرم‌صلي الله عليه و آله و سلم به دستور خداوند و نيز به افاضه وي است، هرچند در اين آيه دستور مزبور نيست.

مصداق «اولوا العلم» و اوصاف آنان

قرآن كريم به كساني «اولوا العلم» مي‌گويد كه علم در آنان رسوخ دارد و ايشان نيز در علم راسخ‌اند و افزون بر اينكه خود به يگانگي خدا گواهي مي‌دهند، جامعه را نيز به سوي يكتاپرستي مي‌برند. مقام «اولوا العلم» با عالم و دانشمند تفاوت دارد، چون برخي عالمان اهل بغي‌اند: ﴿اِلاّمِن بَعدِ ما جاءَهُمُ العِلمُ بَغيًا بَينَهُم) و نه تنها به وحدانيت حق شهادت نمي‌دهند، زمينه‌ساز اختلاف و پيدايش مذاهب و فِرَق گوناگون هستند.

بارزترين مصداق ﴿اُولوا العِلم﴾ انبيا و اوليا و عترت اطهار(عليهم‌السلام) هستند. علماي ربّاني نيز از اولياي الهي به‌شمار مي‌آيند.

اوصاف «اولوا العلم»، تقريبًا همان اوصاف «راسخان در علم» است و راسخان در علم همان «اولوا الألباب» اند، زيرا اگر «اولوا الألباب» غير از «راسخان در علم» باشند، وسط آيه ﴿والراسخون في العلم يقولون ءامَنّا بِهِ كُلٌّ مِن عِندِ رَبِّنا وما يَذَّكَّرُ اِلاّاُولوا الاَلبب) با پايان آن مناسبتي نخواهد داشت.

نكته: مقام ﴿اولوا العلم﴾ نه با تحصيل و تدريس صرف، بلكه با تعليم همراه تزكيه حاصل مي‌شود، زيرا در بيشتر موارد، پس از ذكر استغفار از ﴿اُولوا العِلم﴾ نام برده شده است؛ مانند اينكه در آيه پيشين ابتدا ﴿والمُستَغفِرينَ بِالاَسحار﴾؛ آن‌گاه در آيه مورد بحث از ﴿اُولوا العِلم﴾ ياد شده؛ نيز پس از ذكر نماز شب يكسان نبودن عالم و جاهل گوشزد شده است: ﴿اَمَّن هُوَ قنِتٌ ءاناءَ الَّيلِ ساجِدًا وقائِمًا يَحذَرُ الاءخِرَةَ ويَرجوا رَحمَةَ رَبِّهِ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يعلَمونَ والَّذينَ لايَعلَمون) بنابراين(به یاد شهدا صلوات) عالمي كه اهل شب زنده‌داري و نيز از مستغفران در اسحار نباشد، مشمول ﴿اُولوا العِلم﴾ و ﴿يَعلَمون﴾ نيست، بلكه ممكن است مصداق ﴿لا يَعلَمون﴾ باشد.

شهادت در حال قيام به قسط

﴿قائِمًا بِالقِسط﴾ حال براي «شاهد» است نه «مشهودٌ به»، پس چنين نيست كه خداوند به وحدت و نيز به قائم به قسط بودن خويش شهادت دهد، بلكه مراد آيه اين است كه خداوند در حالي كه قائم به قسط است، به وحدانيّت خويش گواهي مي‌دهد. دليل مطلب ياد شده اين است كه ﴿قائِمًا بِالقِسط﴾ پس از ذكر دو شاهد ديگر ـ يعني «ملائكه» و «اولواالعلم» ـ آمده است. اگر مقدّم بود، مي‌توانست مانند «توحيد»، «مشهودٌ به» باشد. مؤخّر شدن آن مي‌فهماند كه شهادت ملائكه و اُولوا العلم نيز شهادتي در حال قيام به قسط است.

 دو شهادت خداوند

معارف آيه مورد بحث متعدد است؛ ليكن از جهت ترسيم ظاهري به صورت مثلثي ارائه شده است كه ضلع اول و سوم آن را شهادت خداوند تشكيل مي‌دهد و ضلع مياني آن را شهادت ملائكه و علماي اصول دين؛ با اين تفاوت كه ضلع اول همراه عنوان شهادت است و ضلع سوم: ﴿لااِلهَ اِلاّهُوَ العَزيزُ الحَكيم﴾ متن مشهودٌ به يعني توحيد بي‌كلمه شهادت است؛ ولي در واقع شهادت خداوند به وحدانيت است، هرچند به صورت قول كه شهادت قولي خداست.

اين معنا كه آغاز و انجام شهادت توحيد را خود خداوند برعهده دارد، مي‌تواند به استناد اوّل و آخر بودن همان ذات اقدس ربوبي باشد؛ يعني چون ﴿هُوَ الاَوَّل﴾ است شهادت آغازين از اوست و چون ﴿هُوَ الاءخِر﴾ است شهادت پسين از وي است. بر اين اساس، شهادت فرشتگان و اولوا العلم ميان دو شهادت خداوند است ، همان‌طور كه تمام كارهاي خير انسان محفوف به دو احسان و تفضّل الهي است: احسان اول خدا اعطاي توفيق و تهيّه وسايل كار خير و هدايت قلب و مانند آن است تا آدمي كار نيكي را انجام دهد و احسان دوم خدا پذيرش آن كار خير و اعطاي پاداش به آن و ترفيع درجات صاحب آن و دفع سيئات از او و بخشش گناهان وي است.

به گفته برخي مفسران، ﴿لااِلهَ اِلاّهُو﴾ در پايان آيه جمع‌بندي نهايي است؛ توضيح اينكه قرآن حكيم وسيله تعليم علوم وَحْياني و حكمت است: ﴿ويُعَلِّمُهُمُ الكِتبَ والحِكمَة﴾ و حضرت ختمي نبوّت‌صلي الله عليه و آله و سلم معلّم آن است. بعد از تحليل و جمع‌بندي نهايي و اعلام نتيجه، هدف، رهنمود علمي و عملي جامعه بشر است نه صرف نتيجه‌گيري علمي براي خود پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم مثلاً، پس تكرار كلمه تهليل براي تعليم ديگران و تربيت آنان هم خواهد بود؛ با اين بيان كه عالمان براساس نظم عالم، به استناد قدرت و حكمت خدا وحدانيت او را ثابت مي‌كنند و به آن شهادت مي‌دهند؛ شما نيز همان‌گونه كه اصل توحيد را از آنان فرا گرفته‌ايد، عزّت و حكمت الهي را هم از ايشان بياموزيد و بگوييد: ﴿لااِلهَ اِلاّهُوَ العَزيزُ الحَكيم﴾.

 عزّت و حكمت

لازم «قائم به قسط» بودن خداوند آن است كه «عزيز» و «حكيم» باشد، زيرا كسي كه جهان را با نظم سرپرستي مي‌كند، نه تنها عادل است بلكه «سرپرست عدل» است و كسي كه سرپرست عدل است حتماً عزيز و حكيم خواهد بود؛ يعني ثبوتاً آن دو صفت بر «قيام به قسط» مقدم، و در مقام اثبات و كشف از قيام به قسط مُؤخّرند.

تحليل جامع مطلب به اين است كه اگر گفتيم كسي عادل است، يعني براساس شرع مقدّس رفتار مي‌كند و چنانچه گفتيم شرعْ منهاج عدل و صراط مستقيم است، يعني با نظام هستي هماهنگ است؛ (برای سلامتی آقای صدری صلوات) قيّم نظام هستي هم كه عادلانه است: بالعدل قامت السموات و الأرض، ذات اقدس خداوند است و از آنجا كه خداوند نه تنها ظالم نيست، بلكه سرپرستي عدل را نيز بر عهده دارد، «قيّم عدل» و قائم به قسط است و قائم به قسط بايد توانايي و دانايي داشته باشد تا هم بتواند و هم بداند كه هر چيزي را در جاي خود قرار دهد، بنابراين «عزيز» و «حكيم» نيز خواهد بود.

آري «قيام به قسط»، يعني انجام دادن كار به گونه هماهنگ و عادلانه، كه از دو مطلب حكايت مي‌كند: قدرت بر انجام دادن كار و قرار دادن هر چيزي در جاي خود، بنابراين از «قائم به قسط بودن» خداوند مي‌توان به «عزّت» و «حكمت» او پي برد، زيرا خداي سبحان از جهت نفوذ ناپذير بودن «عزيز» است و چون هر چيزي را در جاي خود قرار مي‌دهد، «حكيم» است.

 بحث روايي

1. عظمت شأن آيه ﴿شَهِدَ الله

 أ. طبرسي(قدس‌سرّه) از حضرت ختمي نبوّت‌صلي الله عليه و آله و سلم و نيز از برخي صحابه نقل كرده كه بر قرائت آيه ﴿شَهِدَ الله... ﴾ اهتمام داشتند و آن حضرت در شامگاه عرفه چند بار اين آيه را قرائت فرمود. نيز از سعيد بن جبير نقل كرده كه اطراف كعبه 360 بت قرار داشت و وقتي آيه ﴿شَهِدَ الله... ﴾ نازل شد، همه بتها فرو ريختند.

آيه كريمه ﴿شَهِدَ الله... ﴾ از غرر آيات سوره مبارك «آل عمران» است. گرچه همه آيات الهي نور است، در ميان دستورهاي ديني به برخي از آيات اهتمام افزون‌تري شده است كه نشانه عظمت محتواي آن‌هاست. سفارش به تلاوت آيه نوراني ﴿شَهِدَ الله... ﴾ در تعقيب نماز و نيز پيش از خواب  ، نشانه جايگاه ممتاز اين آيه در نگاه معصومان(عليهم‌السلام) است. تجليل و تكريمي كه از اين آيه يا آياتي مانند آية الكرسي يا سوره «توحيد» شده است، هرگز درباره سوره ﴿تَبَّت يَدا اَبي لَهَب... ﴾ و مانند آن ديده نمي‌شود.

ب. عظمت ثواب يا تأثير قرائت هر آيه يا سوره بر اثر عظمت مضمون و محتواي آن است و اين كريمه نوراني هم از اين قانون مستثنا نيست.

اشاره: بهترين راه شناخت خدا، معرفت وي از راه خود اوست كه همان برهان صدّيقين است. درباره وحدت حق متعالي هم بهترين راه، اثبات از طريق ذات است، بنابراين ﴿شَهِدَ اللهُ اَنَّهُ لااِلهَ اِلاّهُو﴾ يعني «شهد الألوهية علي أنّ الله واحد»، زيرا هرگز خدايي با دوگانگي سازگار نيست.