حکمت متعالیه استاد یزدان پناه 65

در فلسفه اسلامی پس از کندی به فارابی پرداختیم ، عرض شد که فارابی بیانی در باب وحی و بیانی در باب نسبت دین و فلسفه داشت که از او میشد مطالبی رو استخراج کرد.

نوع گزاره های دینی در باب معرفت و درباب عقاید و معارف از منظر فارابی گزاره های معرفتی است یعنی گزاره هایی ناظر به واقع است و توضیحی که ایشان دارد این است که اولا نبی خود فیلسوفانه یافته و ثانیا این را به شکل دین به ملت ابراز کرده که این دین و ملت بیاناتی که وجود دارد یا حق است یا مثال الحق است(مثال الحق یعنی همان حق است اما به زبان عرفی بیان شده است) و چیز دیگری که از بیان فارابی میتوان فهمید این است که دین و وحی از ناحیه فارابی دارای لوازمی است و نگاه فارابی این بود که نبی با عقل مفارق ارتباط برقرار میکند و خود عقل مستفاد میشود ،همه آنچه که هست را از عقل فعال میگیرد و این عقل فعال منبع تمام حقایق هستی است و بعد زبان ویژه دینی را بیان میکند که زبان عرفی است و این یعنی توجه فارابی به متون دینی و تمام نگاه به دین نه نیم نگاه و با این کار راه را برای تحقیق در گزاره های دینی باز کرد.

و چیز دیگری که از کار ایشان بر می آید اینکه ایشان احساس کرده آن مقدار سرمایه ای که تا دوره خودش بدست آمده آن سرمایه ای است که با ملت فاضله و دین حقیقی سازگار است .

و نکته دیگر که از سخنان فارابی فهمیده میشود این است که در عین اینکه دین حق را گفته ،واین شبه فلسفه است و البته لزومی ندارد که فلسفه باشد زیرا قراراست به عموم خطاب شود و همه را در بر گیرد .