معرفت شناسی ( نشریه هادی 52 و 53 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

معرفت عقلی و میزان منطقی

نسبت معرفت عقلی و به کارگیری منطق

راه عقل یکی از دو راه درونی است که انسان را به شناخت یقینی می رساند. و دانش منطق میزان سالکان کوی عقل است بی آنکه به موضوع خاصی از موضوعات شناخت ، توجه و یا نظر داشته باشد؛ لذاست که منطق را چون ترازویی خوانند که مختص هیچ کالای خاصی نیست ، بلکه هر کالایی که در آن گذارده شود به توزین آن می پردازد.

 

تبصره

کالاهای توزین شده گاهی مربوط به علوم اعتباری ادبی است مانند : نحو ، صرف ، دستور زبان و... و زمانی وابسته به علوم متنوع حکمت عملی است ، مانند : فقه ، حقوق ، اخلاق و ... و گاهی پیوسته به علوم متعدد حکمت نظری است ، مانند : دانش طبیعی ، ریاضی  ، الهی ( حکمت یا کلام ) و عرفان نظری که در تمام علوم ، منطق ابزار استدلال است و از جهت ابزار بودن فرقی بین کالای اعتباری و کالای حقیقی نیست.

دو بخش عمده ی منطق

منطق دارای دو بخش است : بخش صورت و بخش ماده.

در بخش صورت بحث از صور استدلال است که عبارت از نحوه چینش مقدمات به گونه ای است که منجر به یقین گردد.

در بخش ماده بحث از مواد مقدمات است که ترتیب استدلال متکی بر آنهاست.

منطق در این بخش سعی دارد تا مواد یقینی را بدون نظر به ماده ای خاص معرفی نموده و مرز این گونه از مواد را با مواد ظنی و دیگر موادی که در صورتهای مختلف قیاس ظاهر می شوند ، مشخص می سازد.

پندار های ناصواب در باره تایخ مباحث منطقی

برخی پنداشته اند منطق از عهد باستان عهده دار قواعد صورت استدلال یوده است و بحث از مواد استدلال را مطرح نکرده است. این گروه بحث  از مواد را بحث نوینی می دانند که تنها برخی از منطقیون جدید متوجه آن شده اند.

برخی دیگر ابتکار بحث از مواد را به قرآن کریم نسبت می دهند. لیکن همانگونه که روشن خواهد شد ، بحث از مواد در هنگام تدوین منطق به صورت یک علم وجود داشته است. بسیاری از کتابهای منطقی دوران اسلامی از جمله کتاب برهان شفا که مباحث آن درباره ی بخشی از مواد منطقی است ، به عنوان شرح بعضی از کتابهایی است  که قبل از ظهور اسلام در این فن نگاشته شده است.

منطقیون دوران اسلامی علاوه بر طرح مباحث دقیق پیرامون این بخش از منطق ، مباحث آن را بخش اهم از مباحث منطقی خوانده اند.

شیخ اشراق ( ره ) نیز به تبع ابن سینا ( ره ) این بخش از منطق را بخش فریضه منطق خوانده و دیگر مباحث منطق را نافله آن می داند ؛ پس این که ابتدا بحث از مواد را به قرآن و یا به مناطقه جدید نسبت دهند صحیح نیست ، لیکن این سخن درست است که بنیان گذاران منطق همگی در خدمت وحی بوده و به طور مستقیم  یا غیر مستقیم از تعالیم انبیای گذشته مدد گرفته و آنچه را که مقتضای فطرت انسانی و لازمه راه درونی اندیشه است ، شکوفا ساخته اند.

قرآن کریم در آنچه که به مقتضای فطرت ، مربوط به اصول دین و شناخت جهان است هرگز ناسخ کتب آسمانی گذشته نبوده و بلکه همواره به مصداق { مصدقا لما بین یدیه } گفتار انبیای سلف را تصدیق کرده و بکه به مفاد { و مهیمنا علیه } مکمل سخن آنان است ،  و اما نسخ – که مقتضای خاتمیت است – مربوط به شریعت و منهاج و فروع دین است.

ابواب اصلی منطق

مباحث منطق در نه باب تدوین شده است که دو قسمت از این ابواب نه گانه عهده دار بخش اصلی منطق و دیگر ابواب آن یا نقش مقدماتی را بر عهده دارد یا فاقد نقس اساسی است ، گر چه از لحاظ تایید و مانند آن سودمند است.

یکی از آن دو باب اصیل ، کتاب قیاس است و دیگری کتاب برهان است که در بخش صناعات خمس مطرح شده است.  مباحث کلیات خمس و قضایا و مقولات ابواب مقدماتی منطق راتشکیل می دهند.

مباحث صوری منطق و کتاب قیاس

کتاب قیاس عهده دار بیان صورت استدلال است. صورت استدلال نحوه چینش مقدمات برای حصول نتیجه است.

قیاس های منتج دارای صور و اشکال گوناگونی است ؛ قیاس در تقسیم ابتدایی به اقترانی و استثنائی منقسم می گردد قیاس اقترانی نیز دارای اقسامی و اشکالی است. برای اثبات منتج بودن اشکال و صور منتج قیاس اقترانی از شکل اول استفاده کرده و می کوشند تا دیگر اشکال را به این شکل ارجاع دهند. شکل اول بدیهی الانتاج است یعنی در بین اشکال دیگر به نحوی روشن و آشکار نتیجه می دهد.

این شکل بدیهی است چون هر کس قصد رد و ابطال آن را دارد نیازمند استفاده از خود آن است و این مستلزم دور بوده و دور باطل است.

بحث از ماده قیاس و صناعات خمس

در بحث از مواد سخن از قضایای تشکیل دهنده قیاس به لحاظ ترتیب اجزای درونی آنها نیست ، بلکه به لحاظ ارتباطی است که بین نفس انسان و صورت ذهنی قضیه موجود است.

بخش مواد منطق ( شامل صناعات خمس ) درباره قیاس بر اساس تقسیماتی که قضایای تشکیل دهنده آن قیاسات از این جهت خاص دارند بحث می کند.

انواع قیاس ها

قیاس به پنج دسته تقسیم می شود که هر دسته از آن مبنای تشکیل یکی از ابواب پنج گانه صناعات خمس است :

1) قیاس برهانی

برهان ، قیاسی است مفید نتیجه یقینی ، در حالیکه قیاسات دیگر یا به کلی فاقد تصدیق و حکم هستند ، یا چیزی جز تصدیق ظنی ارائه نمی دهند ، یا برای ساکت کردن خصم هستند و یا نتیجه غلط می دهند.

آنچه در معرفت جهان مفید است علم و یقین است از این رو قیاس برهانی تنها قیاسی است که در علوم حقیقی مورد استفاده و بهره برداری قرار می گیرد. به همین دلیل است که ابن سینا ( ره ) کتاب برهان را بخش اهم منطق خوانده و می گوید : خواندن کتاب برهان فریضه و واجب منطق است ؛ زیرا که عمر کوتاه و روزگار پر حادثه است. پس باید ابتدا قسمت برهان را آموخت ، تا معنای یقین و راه تحصیل آن روشن شود و ظن متراکم و متاخم به علم ، یقین پنداشته نشود.  

2) قیاس شعری

قیاسی است که قضیه ای را نتیجه دهد که همراه آن هیچ تصدیقی اعم از یقینی و ظنی وجود ندارد. بنابر این ، محصول قیاسا شعری تنها تصور  خیال ویژه ذهنی قضایااست.

3) قیاس خطابی

قیاسی است که در هنگام موعظه برای اثرگذاری در نفوس مردم به کار می رود. نتایج قیاسی هر چند همراه با تصدیق است لیکن به دلیل این که در مقدمات آنها از مواد ظنی استفاده می شود یقینی نیست ، و به همین جهت از آن در علومی که جزم و یقین معتبر است استفاده نمی شود.

4) قیاس جدلی

قیاس جدلی نیز برای تحصیل یقین تشکیل نمی شود ، بلکه منظور از تشکیل آن اقناع خصم است. قیاسات جدلی غالبا نتیجه یقینی نداشته و در نتیجه فیده علمی ندارد.

5) قیاس مغالطی

این قیاس نه تنها منجر به یقین نسبت به واقع نمی گردد بلکه منجربه جهل مرکب و جزم بر خلاف واقع می شود. از این رو مغاطه مانند سمی است که هر کس باید آن را بشناسد تا نه خود گرفتار آن شود و نه دیگران را مبتلا به آن سازد.

   داوری قرآن درباره قیاس ها

کاوش در معرفت انسانی جریانی است که منطقیون قبل از اسلام و قبل از میلاد نیز از آن جهت که خود یا صاحب وحی بوده و یا شاگردان انبیای معاصر بودند ، حرکت در مسیر آن را بر خود هموار نموده بودند ؛ بنابر این نباید پنداشت که منطق قسمتی از کاوش را به انجام رسانده و قرآن ابتکار بخشی دیگر از آن را داشته است.

قرآن کریم ضمن آنکه واجد حقایقی فراتر از ره آورد گذشتگان انبیاست ، تمامی آنچه را که آنان و پیروانشان در جهت شکوفا کردن فطرت انسانی آورده اند پاس داشته و حفظ نموده است.

قرآن کریم از یک سو یقین را گرامی داشته ، بلکه همگان را به تحصیل آن فرمان داده و از سوی دیگر راه هایی برای تحصیل آن ارائه کرده است. برخی از آیات یقین را به عنوان هدف برین خلقت یاد می کند ، برخی دیگر از آیات ضمن بیان مراتب یقین ، بعضی از ثمرات مترتب بر آن را نیز ذکر کرده اند.

در سوره تکاثر آمده است : { کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم ثم لترونها عین الیقین } آگاهی حضوری به دوزخ یا بهشت از ثمرات علم الیقین به معارف الهی و مشاهده برتر که همان عین الیقین است از امور مترتب بر آن است. مرتبه برتر از عین الیقین حق الیقین است که در سوره مبارکه واقعه به آن اشاره گردیده است : { ان هذا لهو حق الیقین }

ماده یقینی قیاس برهانی و انواع آن

شرط اصلی که برای ماده قیاس برهانی ذکر کرده اند یقینی بودن آن است. مقدمات یقینی نیز در تقسیمی کلی به شش دسته قسمت شده اند که عبارتند از :

1) اولیات ؛ 2) فطریات ؛ 3) حسیات ؛ 4) حدسیات ؛ 5) مجربات ؛ 6) متواترات

  1) اولیات

قضیه اولی ، قضیه یقینی است که ثبوت محمول برای موضوع آن نه نیازمند به سبب درونی و نه محتاج به سبب بیرونی باشد، یعنی نه از بیرون سببی می خواهد تا محمول را برای موضوع اثبات کند  نه در ذهن همراه با موضوع و محمول سببی برای اثبات آن است.

علت این بی نیازی آن است که ذات موضوع تنها به ثبوت محمول برای آن است.

قضیه اولی با این تعریف قضیه ای منحصر به فرد است و آن همان قضیه امتناع اجتماع نقیضین است که از آن به عنوان " مبدا المبادی " یاد می کنند ، و اما سایر قضایا ، حتی امتناع ارتفاع نقیضین نیز در ردیف این قضیه نیست ؛ زیرا عدم و از جمله ارتفاع نقیضین  که عدم اجتماع آن دو نقیض است ، هر حکمی که دارد ، در پرتو حکم وجود است. بنابر این ، استحاله ارتفاع نقیضین نیز مستند به امتناع اجتماع نقیضین است.

و اما امتناع اجتماع نقیضین حکمی غیر قابل استدلال است. ابن سینا ( ره ) بیانی به عنوان تنبیه در مورد اولی بودن قضیه دارد ، و آن این است که اگر اجتماع نقیضین در یک مورد اتفاق بیفتد تمام هستی درهم فرو می ریزد.

بهمنیار نیز بیان ظریفی در کتاب « التحصیل » درباره مبدا عدم تناقض دارد ، وی می گوید : همان گونه که در جهان خارج ذات اقدس الله مقوم و سرسلسله همه حقایق است به گونه ای که اگر واجب تعالی نباشد عالم نیز نخواهد بود ، در شناخت اشیاء نیز استحاله اجتماع نقیضین که همان مبدا المبادی است سرسلسله شناخت هاست ؛ یعنی اگر از این مساله دست برداشته شود تمام شناخت ها فرو می ریزند و به همین دلیل است که از این قضیه با عنوان احق الاقاویل یاد می شود.

2) فطریات

قضایای فطری قضایای روشنی هستند که ثبوت محمول برای موضوع در آنها نیازمند به دلیل است ، لیکن دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است.

3) حسیات

حسیات قضایایی هستند که دلیل خارجی آنها دلیلی حسی است.

4) مجربات

در قضایای تجربی ، ثبوت محمول برای موضوع اگر بخواهد به صورت یقینی ثابت شود محتاج دو امر است :

الف ) مشاهده.  ب ) قیاس خفی

5) متواترات

متوترات قضایای یقینی است که به تکرر سماع و قیاس خفی حاصل شده باشد.

6) حدسیات

حدسیات قضایای یقینی است که گرچه نیاز به استدلال دارند لیکن حد وسطی آنها دفعتا و بدون نیاز به تفکر در ذهن حاصل می شود. بنابر این در حدسیات نیز قیاس خفی وجود دارد. خصوصیت دیگر  این قضایا آن است که حدس پدیده ای شخصی است، یعنی اگر شخص توانست حدس بزند ، این حدس تنها برای او یقین آور است اما برای دیگران تا وقتی که قیاس قضیه به روشنی واضح نشود یقین آور نیست.  

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شما اینجا هستید: خانه مطالب نمونه معرفت شناسی ( نشریه هادی 52 و 53 )

همراه با رهبری

بارها امام مى‏فرمود كه ما كار را براى رسيدن به «نتيجه» نمى‏كنيم؛ بلكه مأمور به انجام «تكليف» هستيم. ... آن كس كه براى انجام تكليف كار مى‏كند، پيروزيش به اين نيست كه به مقصود خود دست پيداكند؛ بلكه زمانى احساس پيروزى مى‏كند كه موفق شود به تكليفش عمل كند. ما براى اداى تكليف حركت مى‏كنيم، حتّى براى پيروزى هم تلاش نمى‏كنيم. البته، پيروزى را دوست مى‏داريم، هيچ كس نيست كه از پيروزى بدش بيايد، هيچ‏كس نيست كه براى پيروزى كار نكند؛ اما هدف نهايى چيزى است كه حتّى از پيروزى هم بالاتر مى‏باشد و آن جلب رضاى خدا و اداى تكليف است.

حدیث هفته

امام علی علیه السلام فرمودند:
إنَّ اللّه‏ تَعالى إذا أرادَ بِعَبدٍ خَیرا حالَ بَینَهُ وبَینَ ما یَکرَهُ ، ووَفَّقَهُ لِطاعَتِهِ ، وإذا أرادَ اللّه‏ بِعَبدٍ سوءا أغراهُ بِالدُّنیا وأنساهُ الآخِرَةَ ، وبَسَطَ لَهُ أمَلَهُ ، وعاقَهُ عَمّا فیهِ صَلاحُهُ؛
خداى متعال هر گاه خیر بنده‏اى را بخواهد ، میان او و آنچه ناخوش مى‏دارد ، حائل مى‏شود و او را به طاعت خودش موفّق مى‏دارد ؛ و خدا هر گاه براى بنده‏اى بدى اراده کند ، او را فریفته دنیا مى‏گرداند و آخرت را از یادش مى‏برد و آرزویش را دراز مى‏سازد و او را از آنچه صلاح او در آن است ، باز مى‏دارد.
بحار الأنوار، ج 33 ،ص 97

آیه هفته

فَبَشِّرْ عِبادِ (17) الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (18) "

"پس بشارت بده بندگان مرا کسانی که سخن معروف را می شنوند و بهترین نحو از آن پیروی می کنند ، اینها کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و آنها (ایشان) خردمندانند. "